جمعه, 9 آبان 1404
مشروح خبر :: آب؛ نمادی پویا در شعر حافظ

به مناسبت روز بزرگداشت حافظ بررسی شد؛

آب؛ نمادی پویا در شعر حافظ

در میان عناصر چهارگانه‌ طبیعت، «آب» از جایگاهی ویژه در اندیشه و فرهنگ ایرانی برخوردار است؛ عنصری که مظهر زندگی، پاکی و طراوت است و در عین حال، نمادی از راز و رمزهای هستی. در دیوان حافظ، آب تنها مایه‌ حیات جسم نیست، بلکه سرچشمه‌ معرفت، عشق و رستگاری روح است.

به گزارش خبرنگار شبکه خبری آب ایران، در روزهایی که زمین تشنه است و نگاه‌ها به آسمان دوخته شده، یاد شاعری می‌افتیم که قرن‌ها پیش از ما، در میان واژه‌ها چشمه‌ای از معنا جوشانده بود.

حافظ شیرازی نه تنها سخن‌پرداز عشق و عرفان، که شاعرِ آب است؛ آبی که از جان می‌جوشد، جان را می‌شوید و در هر بیت، طراوتی تازه می‌پراکند. در شعر او، آب دیگر تنها مایه‌ی حیات طبیعت نیست، بلکه رمز زندگی، عشق، آبرو و حقیقت است.

حافظ با زبانی چندلایه و تمثیلی، آب را در جلوه‌های گوناگون وارد جهان شعر خود کرده است. گاه آب به معنی اشک و عطش عشق است، گاه نشانه‌ی طراوت و آبروی انسان، و در بسیاری از موارد، نمادی از حیات جاودان و معرفت الهی است.

آب در نگاه اسطوره‌ای و عرفانی حافظ

تمثیل «آب حیات» یا «آب زندگانی» از کهن‌ترین باورهای ایرانی و اسلامی است. در افسانه‌ها آمده است که خضر نبی از چشمه‌ای در ظلمات نوشید و جاودانه شد. همین روایت، الهام‌بخش بسیاری از شاعران پارسی‌گو از جمله حافظ بوده است. او از این تمثیل بهره می‌گیرد تا مفاهیمی عمیق‌تر از زیست طبیعی را بیان کند؛ زندگی‌ای که ریشه در عشق و معرفت دارد.

در یکی از زیباترین ابیات خود می‌گوید:

دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند/ و اندر آن ظلمت شب آبِ حیاتم دادند

در این بیت، آب حیات به معنای تجربه‌ی رستگاری و وصال الهی است. شاعر از ظلمت رها شده و با نوشیدن از آب معرفت، جان تازه‌ای یافته است.

همچنین در رباعی معروفش می‌فرماید:

گفتم که لبت گفت لبم آب حیات/ گفتم دهنت گفت زهی حبّ نبات

گفتم سخن تو گفت حافظ گفتا/ شادیّ همه لطیفه‌گویان صلوات

در اینجا، «لب معشوق» همان سرچشمه‌ی حیات است؛ جایی که سخن و عشق یار، جان انسان را زنده می‌کند. حافظ آب را به سخن و لب معشوق تشبیه می‌کند، و از آن حلاوتی جاودان‌تر از زندگی مادی می‌سازد.

جلوه‌های نمادین آب در دیوان حافظ

آب در شعر حافظ تنها در معنای عرفانی خلاصه نمی‌شود. او گاه از آب به عنوان نماد آبرو و اعتبار انسانی یاد می‌کند؛ جایی که پاکی و صداقت، همچون آب زلال، درخشان و آشکار است. در ترکیب‌هایی مانند آب‌رو، خوناب، گلاب، آبِ طربناک و ده‌ها واژه‌ی مشابه، حافظ جهانی از معنا خلق کرده است.

در یکی از غزل‌ها تفاوت میان آب زمینی و آب خضر را چنین بیان می‌کند:

فرق است از آب خِضر که ظلمات جای اوست/ تا آب ما که منبعش الله‌اکبر است

در اینجا، آب به نماد حقیقت درونی بدل می‌شود؛ حقیقتی که برخلاف آب خضر در ظلمات، از چشمه‌ای روشن و خدایی سرچشمه می‌گیرد.

در جای دیگر، شاعر از جوشش پیوسته‌ الهام سخن می‌گوید و می‌نویسد:

آب حیوان می‌رود هر دم ز اقلامم هنوز

در این تعبیر، «آب حیوان» به قلم شاعر نسبت داده شده است؛ یعنی شعر حافظ خود آب حیات است، زاینده، جاری و جاودان و در بیت دیگری، لب معشوق را برتر از چشمه‌ی حیات می‌داند:

از هوس لبش که آن ز آب حیات خوش‌تر است/ گشته روان ز دیده‌ام چشمه آب همچو شط

اینجا آب به دو معنا حاضر است: یکی آب چشمه‌ی عشق، دیگری اشک عاشق. حافظ با هنرمندی، میان جسم و جان، طبیعت و معنا، پلی از آب می‌سازد.

از طبیعت تا معنا

در زبان حافظ، آب همانند عشق، جاری و بی‌مرز است. گاه در پیاله‌ی می حضور دارد، گاه در اشک دیده و گاه در لب یار. او آب را نه تنها عنصری طبیعی، بلکه نماد حیات، معرفت، پاکی و عشق الهی می‌بیند.

اگر در اسطوره‌ها خضر به جستجوی آب حیات رفت تا عمر جاودان یابد، حافظ در جستجوی همان آب درون دل و جان خویش است؛ آبی که از سرچشمه‌ی عشق می‌جوشد و جان را جاودانه می‌کند.

در روز بزرگداشت حافظ، نیک است که یاد کنیم از این نگاه ژرف شاعر شیراز که در سطرسطر غزل‌هایش، آب را به جانِ معنا تبدیل کرده است؛ آبی که از سرچشمه‌ی عشق می‌جوشد و از قرن هشتم تا امروز، جان مشتاقان شعر فارسی را سیراب می‌کند.

کد خبر: 85274
  تاریخ خبر : 1404/07/20
  آخرین به‌روزرسانی : 1404/07/20
 زهرا بقولی‌زاده
 155