
یادداشت | اکرم نصیری، دکتری علوم و مهندسی محیط زیست

به گزارش شبکه خبری آب ایران به نقل از روابط عمومی شرکت آب منطقهای آذربایجان شرقی، اکرم نصیری دکتری علوم و مهندسی محیط زیست در یادداشتی نوشت: این روزها، هرکس به شیوهای با دریاچه ارومیه سخن میگوید: شاعری در مرثیهاش، نقاشی بر بوم غبارگرفتهاش، طراح در خطوط اندوهناک پوسترهایش و کارشناس در نسخههای گاه عجیب و پرطمطراقش. در این هیاهو، مسئولان دیروز به یادآوری کارنامههای خاکخورده مشغولاند و متخصصان امروز به بازنویسی نسخههای شکستخورده. اما آنچه غایب است، صداقت در اعتراف به سهم خودمان در این زوال است.
دریاچه ارومیه امروز همانند پیکری است که سالها زیر تیغ جراحی توسعهی بیمحابا قرار گرفته؛ رگهایش بسته شد، خون میانبافتیاش (آب حوضه) ربوده شد، و داروی شفابخشی به جای آنکه در وقت نیاز تجویز شود، حالا در واپسین لحظات حیات تجویز میشود.
ما به نام توسعه، کشاورزی محصولات آبی را توسعه دادیم ویلا ساخیم و مجوز خانه باغ گرفتیم، سد زدیم، به امید خودکفایی زمینها را بیمحابا شخم زدیم، و بر سر سفره منابع آب، همچون مهمانی حریص نشستیم. اکنون که تن حوضه دهیدراته شده، چه سود از گریه، چه حاصل از مرثیه؟
در علم محیطزیست، اصل سادهای هست: هر بومسازگان پیش از هر چیز به تعادل نیاز دارد. ما این تعادل را شکستیم. خشکسالیها شاید زخم را عمیقتر کرده باشند، اما تیغ اصلی را دستهای ما فرود آورده است. تکنولوژی، به جای آنکه مرهمی خردمندانه باشد، ابزاری شد برای شتاب در مصرف و تخریب.
نجات دریاچه، تنها با پروژههای پرخرج و طرحهای مهندسی ممکن نیست. همانطور که در پزشکی نوین، طب سنتی را به یاری میگیرند تا بدن بیمار به تعادل بازگردد، در اینجا نیز باید از حکمتهای بومی، از مدیریت خردمندانه و از نگاههای اکولوژیک بهره گرفت. باید رگهای حوضه را دوباره به هم پیوند داد، آبخوانها را تغذیه کرد، و به جای جنگیدن با طبیعت، همراهی با آن را آموخت.
دریاچه ارومیه، تنها یک پهنه آبی نیست؛ آیینهای است که تصویر غفلت ما را بازتاب میدهد. هر که امروز مرثیه میخواند یا نسخه میپیچد، اگر دیروز در برابر آیندهنگری کوتاهی کرده، شریک این زوال است. پرسش اساسی این است: آیا میتوانیم در برابر فرزندانمان بایستیم و بگوییم در برابر این آیینه، نگاه را از خودمان نرُبودهایم؟
